معنی terdesentralisasi - جستجوی لغت در جدول جو
terdesentralisasi
غیر متمرکز
ادامه...
غِیرِ مُتِمَرکِز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mendesentralisasi
تمرکز زدایی کردن، غیرمتمرکز کردن
ادامه...
تَمَرکُز زُدایی کَردَن، غِیرِمُتِمَرکِز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی