معنی temporaneo - جستجوی لغت در جدول جو
temporaneo
موقّت
ادامه...
مُوَقَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
estemporaneo
بدون آمادگی، غیرمجاز
ادامه...
بِدونِ آمادِگی، غِیرِمُجاز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
temprano
زود، اوایل، زودهنگام
ادامه...
زود، اَوایِل، زودهِنگام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contemporaneo
معاصر
ادامه...
مُعاصِر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo estemporaneo
به طور بداهه، به طور غیرمجاز
ادامه...
بِه طُورِ بِداهِه، بِه طُورِ غِیرِمُجاز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Extemporaneousness
بداهت، غیرمجاز بودن
ادامه...
بِداهَت، غِیرِمُجاز بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Extemporaneously
به طور بداهه، به طور غیرمجاز
ادامه...
بِه طُورِ بِداهِه، بِه طُورِ غِیرِمُجاز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Extemporaneous
بدون آمادگی، غیرمجاز
ادامه...
بِدونِ آمادِگی، غِیرِمُجاز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Contemporaneously
به طور هم زمان، همزمان
ادامه...
بِه طُورِ هَم زَمان، هَمزَمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی