معنی tempo - جستجوی لغت در جدول جو
tempo
هوا، زمان
ادامه...
هَوا، زَمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tempo
زمان
ادامه...
زَمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
de manière contemporaine
به طور هم زمان، به روشی معاصر
ادامه...
بِه طُورِ هَم زَمان، بِه رَوِشی مُعاصِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intemporalité
جاودانگی، بی زمانی
ادامه...
جاوِدانِگی، بی زَمانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
extemporáneo
بدون آمادگی، غیرمجاز
ادامه...
بِدونِ آمادِگی، غِیرِمُجاز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
extemporaneidad
بداهت، زودگذر بودن
ادامه...
بِداهَت، زودگُذَر بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fuera de temporada
بی موقع، خارج از فصل
ادامه...
بی مُوقِع، خارِج اَز فَصل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
atemporalmente
بی زمان
ادامه...
بی زَمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kontemporer
معاصر
ادامه...
مُعاصِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
contemporain
معاصر
ادامه...
مُعاصِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manière intemporelle
بی زمان، به روشی بی زمان
ادامه...
بی زَمان، بِه رَوِشی بی زَمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contemporáneo
معاصر
ادامه...
مُعاصِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière extemporanée
به طور بداهه، به طور غیرمجاز
ادامه...
بِه طُورِ بِداهِه، بِه طُورِ غِیرِمُجاز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
extemporanéité
بداهت، زودگذر بودن
ادامه...
بِداهَت، زودگُذَر بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
extemporané
بدون آمادگی، غیرمجاز
ادامه...
بِدونِ آمادِگی، غِیرِمُجاز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intemporalidad
جاودانگی، بی زمانی
ادامه...
جاوِدانِگی، بی زَمانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera fuera de temporada
به طور غیرموسمی، خارج از فصل
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِموسِمی، خارِج اَز فَصل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intemporel
بی سن، بی زمان
ادامه...
بی سِن، بی زَمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manière temporaire
موقّتی، به طور موقّت
ادامه...
مُوَقَّتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
temporalmente
موقّتی، به طور موقّت
ادامه...
مُوَقَّتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tempos
اوقات، بارها
ادامه...
اُوقات، بارها
دیکشنری پرتغالی به فارسی
temps
اوقات، زمان، هوا
ادامه...
اُوقات، زَمان، هَوا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tiempo
زمان
ادامه...
زَمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tempi
اوقات، بارها
ادامه...
اُوقات، بارها
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
temporairement
موقّتی، به طور موقّت
ادامه...
مُوَقَّتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
temporaire
موقّت
ادامه...
مُوَقَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
temporal
موقّت
ادامه...
مُوَقَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
jatuh tempo
مقرّر، سررسید
ادامه...
مُقَرَّر، سَررِسید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
temporaneo
موقّت
ادامه...
مُوَقَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
temporaneamente
موقّتی، به طور موقّت
ادامه...
مُوَقَّتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
temporário
موقّت
ادامه...
مُوَقَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
temporariamente
موقّتی، به طور موقّت
ادامه...
مُوَقَّتی، بِه طُورِ مُوَقَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
extemporär
به طور بداهه، موقّتی
ادامه...
بِه طُورِ بِداهِه، مُوَقَّتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
extemporan
بدون آمادگی، غیرمجاز
ادامه...
بِدونِ آمادِگی، غِیرِمُجاز
دیکشنری آلمانی به فارسی
de manera contemporánea
به طور هم زمان، به روشی معاصر
ادامه...
بِه طُورِ هَم زَمان، بِه رَوِشی مُعاصِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی