معنی superficial - جستجوی لغت در جدول جو
superficial
سطحی
ادامه...
سَطحی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
superficial
سطحی
ادامه...
سَطحی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
superficiale
لبخندزن، سطحی
ادامه...
لَبخَندزَن، سَطحی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
superficiel
سطحی
ادامه...
سَطحی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Superficial
سطحی
ادامه...
سَطحی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
superficie
سطح
ادامه...
سَطح
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
superficie
سطح
ادامه...
سَطح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
superficialité
پوچ بودن، سطحی نگری، فردیت، کم عمقی
ادامه...
پوچ بودَن، سَطحی نِگَری، فَردِیَت، کَم عُمقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
superficialmente
به طور سطحی، به صورت سطحی، به طور سرسری، کم عمق
ادامه...
بِه طُورِ سَطحی، بِه صورَتِ سَطحی، بِه طُورِ سُرسُری، کَم عُمق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
superficialidad
پوچ بودن، سطحی نگری، فردیت، کم عمقی
ادامه...
پوچ بودَن، سَطحی نِگَری، فَردِیَت، کَم عُمقی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
superficialmente
به طور سطحی، به صورت سطحی، به طور سرسری، بی پروا، کم عمق
ادامه...
بِه طُورِ سَطحی، بِه صورَتِ سَطحی، بِه طُورِ سُرسُری، بی پَروا، کَم عُمق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
superficialità
پوچ بودن، سطحی نگری، فردیت، کم عمقی
ادامه...
پوچ بودَن، سَطحی نِگَری، فَردِیَت، کَم عُمقی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
superficialmente
به طور سرسری، به صورت سطحی، کم عمق، به طور سطحی
ادامه...
بِه طُورِ سُرسُری، بِه صورَتِ سَطحی، کَم عُمق، بِه طُورِ سَطحی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
superficialidade
فردیت، سطحی نگری، پوچ بودن، کم عمقی
ادامه...
فَردِیَت، سَطحی نِگَری، پوچ بودَن، کَم عُمقی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
in modo superficiale
سرسری، به صورت سطحی
ادامه...
سُرسُری، بِه صورَتِ سَطحی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی