معنی sudare - جستجوی لغت در جدول جو
sudare
عرق ریختن، عرق
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
durare
آخرین بودن، آخرین
ادامه...
آخِرین بودَن، آخَرین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rubare
دزدی کردن، سرقت، دزدیدن
ادامه...
دُزدی کَردَن، سِرقَت، دُزدیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tubare
لوله کشیدن
ادامه...
لولِه کِشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suonare
دستکاری کردن، بازی کردن، زنگ زدن، صدا دادن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، بازی کَردَن، زَنگ زَدَن، صِدا دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sudato
عرق ریزان، عرق کرده
ادامه...
عَرَق ریزان، عَرَق کَردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
studiare
مطالعه کردن، مطالعه کنید
ادامه...
مُطالِعِه کَردَن، مُطالِعِه کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
audace
با دل و جرأت، پررنگ، بی باک، بی پروا، جسور، دلیر، شجاع
ادامه...
با دِل و جُرأت، پُررَنگ، بی باک، بی پَروا، جَسور، دَلیر، شُجاع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
oudere
مسن، مسن تر
ادامه...
مُسِن، مُسِن تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
saldare
لحیم کردن، لحیم کاری
ادامه...
لَحیم کَردَن، لَحیم کاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lodare
تحسین کردن، ستایش، ستایش کردن، مدح کردن
ادامه...
تَحسِین کَردَن، سِتایِش، سِتایِش کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mutare
تغییر یافتن، تغییر دهید
ادامه...
تَغییر یافتَن، تَغییر دَهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dudar
تردید کردن، رفیق، شک کردن
ادامه...
تَردِید کَردَن، رَفیق، شَک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
suave
صاف، ملایم، معتدل، نرم
ادامه...
صاف، مُلایِم، مُعتَدِل، نَرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pudar
کمرنگ، محو شده است
ادامه...
کَمرَنگ، مَحو شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
suara
صدا
ادامه...
صِدا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fumare
بخار کردن، سیگار کشیدن، دود کردن
ادامه...
بُخار کَردَن، سیگار کِشیدَن، دود کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sudar
عرق ریختن، عرق
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
scusare
عذر خوٰاستن، بهانه
ادامه...
عُذر خوٰاستَن، بَهانه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suivre
پیگیری کردن، دنبال کنید، دنباله دار بودن، دنبال کردن
ادامه...
پِیگیری کَردَن، دُنبال کُنید، دُنبالِه دار بودَن، دُنبال کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
audace
بی باکی، گستاخی، پیش روی، جسارت
ادامه...
بی باکی، گُستاخی، پیشِ روی، جَسارَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sciare
اسکی کردن، اسکی
ادامه...
اِسکی کَردَن، اِسکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segare
ارّه کردن
ادامه...
اَرِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sedere
صندلی گذاشتن، بنشین
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guidare
رهبری کردن، راهنمای، رانندگی کردن، راهنمایی کردن
ادامه...
رَهبَری کَردَن، راهنَمای، رانَندِگی کَردَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sputare
تف انداختن، تف
ادامه...
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spiare
جاسوسی کردن، جاسوسی
ادامه...
جاسوسی کَردَن، جاسوسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfidare
چالش کردن، چالش، نادیده گرفتن
ادامه...
چالِش کَردَن، چالِش، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saudar
ادای احترام کردن، سلام کردن
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، سَلام کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curare
پرستاری کردن، درمان، درمان کردن، مراقبت کردن
ادامه...
پَرَستاری کَردَن، دَرمان، دَرمان کَردَن، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
usare
استفاده کردن، استفاده کنید
ادامه...
اِستِفادِه کَردَن، اِستِفادِه کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی