معنی storia - جستجوی لغت در جدول جو
storia
تاریخ، تاریخچه، داستان
ادامه...
تاریخ، تاریخچِه، داستان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sheria
فقه، قانون، قانون گذاری
ادامه...
فِقه، قانون، قانون گُذاری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
Historian
تاریخ نگار، مورّخ
ادامه...
تاریخ نِگار، مُوَرِّخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mtaalamu wa historia
تاریخ نگار، متخصّص تاریخ
ادامه...
تاریخ نِگار، مُتِخَصِّص تاریخ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya kihistoria
به طور چشمگیر، به شیوه ای تاریخی
ادامه...
بِه طُورِ چِشمگیر، بِه شیوِه ای تاریخی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kabla ya historia
ماقبل تاریخ، قبل از تاریخ
ادامه...
ماقَبلِ تاریخ، قَبل اَز تاریخ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kihistoria
زمانی، از نظر تاریخی، تاریخی، تاریخیّت
ادامه...
زَمانی، اَز نَظَرِ تاریخی، تاریخی، تاریخیَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kihistoria ya kale
به طور پیشاتاریخی، تاریخ باستان
ادامه...
بِه طُورِ پیشاتاریخی، تاریخ باستان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
historiador
تاریخ نگار، مورّخ
ادامه...
تاریخ نِگار، مُوَرِّخ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
historiador
تاریخ نگار، مورّخ
ادامه...
تاریخ نِگار، مُوَرِّخ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
stoik
استوایی، رواقی
ادامه...
اُستُوایی، رِواقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
stoik
رواقی، روایت
ادامه...
رِواقی، رِوایَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
seria
مجموعه، تجمّعی
ادامه...
مَجموعِه، تَجَمُّعی
دیکشنری لهستانی به فارسی
stoik
استوایی، رواقی
ادامه...
اُستُوایی، رِواقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
storen
مزاحمت کردن، مزاحم، زحمت دادن
ادامه...
مُزاحِمَت کَردَن، مُزاحِم، زَحمَت دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
storing
اختلال عملکرد، نقص عملکرد
ادامه...
اِختِلال عَمَلکَرد، نَقص عَمَلکَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
steril
به طور استریل، استریل
ادامه...
بِه طُورِ اِستِریل، اِستِریل
دیکشنری آلمانی به فارسی
historia
تاریخ، تاریخچه، داستان
ادامه...
تاریخ، تاریخچِه، داستان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gloria
شکوه
ادامه...
شُکوه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
historia
تاریخ، تاریخ برگشت
ادامه...
تاریخ، تاریخ بَرگَشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
historia
پس زمینه، تاریخچه، تاریخ
ادامه...
پَس زمینِه، تاریخچِه، تاریخ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
gloria
شکوه
ادامه...
شُکوه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
smorfia
چهره در هم کشیدن، گریم، عبوس
ادامه...
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، گِریم، عَبوس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
autoria
تالیف، نویسندگی
ادامه...
تَالیف، نِویسَندِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
steril
استریل
ادامه...
اِستِریل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
teoria
نظریّه
ادامه...
نَظَرِیِّه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
steril
استریل
ادامه...
اِستِریل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
storto
کج، کج شده، کج کلاه، نامتقارن
ادامه...
کَج، کَج شُدِه، کَج کُلاه، نامُتِقارِن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
storico
تاریخ نگار، تاریخی
ادامه...
تاریخ نِگار، تاریخی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stroić
تنظیم کردن، لحن
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، لَحن
دیکشنری لهستانی به فارسی
teoria
نظریّه، نظریّه پرداز
ادامه...
نَظَرِیِّه، نَظَرِیِّه پَرداز
دیکشنری لهستانی به فارسی
tutoria
تدریس خصوصی
ادامه...
تَدریس خُصوصی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
teoria
نظریّه
ادامه...
نَظَرِیِّه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
wa kihistoria
اسطوره ای، تاریخی
ادامه...
اُسطورِه ای، تاریخی
دیکشنری سواحیلی به فارسی