معنی stereotip - جستجوی لغت در جدول جو
stereotip
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
stereotiep
به طور کلیشه ای، کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، کِلیشِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
stereotipikal
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
stereotipico
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stereotipato
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stereotipare
قالب بندی کردن، کلیشه ای
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
membuat stereotip
قالب بندی کردن، کلیشه ایجاد کنید
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
estereotipar
قالب بندی کردن، کلیشه ای
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
estereotipado
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
estereotipicamente
به طور کلیشه ای، به صورت کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، بِه صورَتِ کِلیشِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
estereotipar
قالب بندی کردن، کلیشه ای
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
estereotipado
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
secara stereotip
به طور کلیشه ای، به صورت کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، بِه صورَتِ کِلیشِه ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
in modo stereotipato
به طور کلیشه ای، به شیوه ای کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، بِه شیوِه ای کِلیشِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی