معنی sporadis - جستجوی لغت در جدول جو
sporadis
گاه به گاه، پراکنده
ادامه...
گاه بِه گاه، پَراکَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sporadisch
به طور پراکنده، به صورت پراکنده، گاه به گاه
ادامه...
بِه طُورِ پَراکَندِه، بِه صورَتِ پَراکَندِه، گاه بِه گاه
دیکشنری آلمانی به فارسی
sporadisch
گاه به گاه، به صورت پراکنده، به طور پراکنده
ادامه...
گاه بِه گاه، بِه صورَتِ پَراکَندِه، بِه طُورِ پَراکَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Sporadic
گاه به گاه، پراکنده
ادامه...
گاه بِه گاه، پَراکَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sporadico
گاه به گاه، پراکنده
ادامه...
گاه بِه گاه، پَراکَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara sporadis
به طور پراکنده، به صورت پراکنده
ادامه...
بِه طُورِ پَراکَندِه، بِه صورَتِ پَراکَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی