معنی spiral - جستجوی لغت در جدول جو
spiral
مارپیچی، مارپیچ، پیچیده
ادامه...
مارپیچی، مارپیچ، پیچیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
spiral
مارپیچی، مارپیچ، پیچیده
ادامه...
مارپیچی، مارپیچ، پیچیدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
spiraleggiare
به دور خود چرخیدن، مارپیچ
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
viral
ویروسی وار، ویروسی
ادامه...
ویروسی وار، ویروسی
دیکشنری آلمانی به فارسی
spiraliser
به دور خود چرخیدن، مارپیچی کردن
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
spiral yapmak
به دور خود چرخیدن، مارپیچ
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
spiralig drehen
به دور خود چرخیدن، به صورت مارپیچی بپیچید
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، بِه صورَتِ مارپیچی بِپیچید
دیکشنری آلمانی به فارسی
spiralförmig
پیچیده، به صورت مارپیچی، مارپیچی
ادامه...
پیچیدِه، بِه صورَتِ مارپیچی، مارپیچی
دیکشنری آلمانی به فارسی
sial
نامبارک، بدشانس، بدشگون، بدون شانس
ادامه...
نامُبارَک، بَدشانس، بَدشُگون، بِدونِ شانس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berputar spiral
به دور خود چرخیدن، مارپیچ چرخان
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچ چَرخان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
en spirale
پیچیده، مارپیچ، مارپیچی
ادامه...
پیچیدِه، مارپیچ، مارپیچی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
en espiral
پیچیده، مارپیچ، مارپیچی
ادامه...
پیچیدِه، مارپیچ، مارپیچی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Viral
ویروسی
ادامه...
ویروسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
spinaal
به طور مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ادامه...
بِه طُورِ مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات
دیکشنری هلندی به فارسی
aspirar
آرزو داشتن، آرزو کردن، آسپیره کردن، فیلتر کردن
ادامه...
آرِزو داشتَن، آرِزو کَردَن، آسپیرِه کَردَن، فیلتِر کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
spiralny
پیچیده، پیچ خورده، مارپیچی، علامت گذاری کنید
ادامه...
پیچیدِه، پیچ خُوردِه، مارپیچی، عَلامَت گُذاری کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
spinal
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ادامه...
مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Spiral
به دور خود چرخیدن، مارپیچ، مارپیچی
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچ، مارپیچی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
spinal
به طور مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات، مربوط به ستون فقرات
ادامه...
بِه طُورِ مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات، مَربوط بِه سُتون فَقَرات
دیکشنری آلمانی به فارسی
spiraal
مارپیچی، مارپیچ، پیچیده
ادامه...
مارپیچی، مارپیچ، پیچیدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
sérial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Spinal
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ادامه...
مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
espinal
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ادامه...
مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
spinale
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ادامه...
مَربوط بِه سُتون فَقَرات، سُتون فَقَرات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spiare
جاسوسی کردن، جاسوسی
ادامه...
جاسوسی کَردَن، جاسوسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aspirar
آسپیره کردن، خلاء، آرزو داشتن
ادامه...
آسپیرِه کَردَن، خَلاء، آرِزو داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
espiralizar
به دور خود چرخیدن، مارپیچی کردن
ادامه...
بِه دُورِ خُود چَرخیدَن، مارپیچی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی