معنی spastyczny - جستجوی لغت در جدول جو
spastyczny
اسپاستیک، خودکامگی
ادامه...
اِسپاستیک، خُودکامِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
drastyczny
شدید، وحشی
ادامه...
شَدید، وَحشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
elastyczny
انعطاف پذیر، انعطاف پذیری، کشسان، بکشید، فنری، تکنولوژیکی، قابل انعطاف
ادامه...
اِنعِطاف پَذیر، اِنعِطاف پَذیری، کِشسان، بِکِشید، فَنَری، تِکنُولُوژیکی، قابِلِ اِنعِطاف
دیکشنری لهستانی به فارسی
plastyczny
قابل تغییر، قابل تلفّظ
ادامه...
قابِلِ تَغییر، قابِلِ تَلَفُّظ
دیکشنری لهستانی به فارسی
spastycznie
به طور فلج، از نظر فلسفی
ادامه...
بِه طُورِ فَلَج، اَز نَظَرِ فَلسَفی
دیکشنری لهستانی به فارسی
statyczny
ایستا، توقّف
ادامه...
ایستا، تَوَقُّف
دیکشنری لهستانی به فارسی
apatyczny
بی حوصله، بدون شور و شوق، بی تفاوت، بی اثر، بی حال، خسته
ادامه...
بی حُوصِلِه، بِدونِ شور و شُوق، بی تَفاوُت، بی اَثَر، بی حال، خَستِه
دیکشنری لهستانی به فارسی