معنی smutny - جستجوی لغت در جدول جو
smutny
غمگین، توبه کننده
ادامه...
غَمگین، تُوبِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
smutno
به طور غم انگیز، به طرز دلخراش، با اندوه، با انگشت شست خود انجام دهید، به طور افسرده، متروک، متأسّفانه
ادامه...
بِه طُورِ غَم اَنگیز، بِه طَرزِ دِلخَراش، با اَندوه، با اَنگُشتِ شَست خُود اَنجام دَهید، بِه طُورِ اَفسُردِه، مَتروک، مُتِأَسِّفانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
smunto
فرسوده، مضطرب
ادامه...
فَرسودِه، مُضطَرِب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
samotny
انزوازی، انزواطلب، تنها، بدون همدم، مجرّد
ادامه...
اِنزِوازی، اِنزِواطَلَب، تَنها، بِدونِ هَمدَم، مُجَرّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
żmudny
پرزحمت، جامع
ادامه...
پُرزَحمَت، جامِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
smutnie
به طور غم انگیز، غمگین
ادامه...
بِه طُورِ غَم اَنگیز، غَمگین
دیکشنری لهستانی به فارسی
smutek
اندوه، تأسف بار، غم، رقّت انگیز، غمگینی، غم و اندوه، اندوهگینی، اندوهناکی، فکر کرد، افسردگی، مالیخولیایی، تاریکی
ادامه...
اَندوه، تَأسُف بار، غَم، رِقَّت اَنگیز، غَمگینی، غَم و اَندوه، اَندوهگینی، اَندوهناکی، فِکر کَرد، اَفسُردِگی، مالیخولیایی، تاریکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
mętny
کدر، مات، مبهم، نامشخّص
ادامه...
کِدِر، مات، مُبهَم، نامُشَخَّص
دیکشنری لهستانی به فارسی
bardziej smutny
بیشتر غمگین، غالب شود
ادامه...
بیشتَرِ غَمگین، غالِب شَوَد
دیکشنری لهستانی به فارسی