معنی siłowy - جستجوی لغت در جدول جو
siłowy
قوی، وحشتناک
ادامه...
قَوی، وَحشَتناک
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zimowy
زمستانی، زمستان، زمزمه کردن
ادامه...
زِمِستانی، زِمِستان، زِمزِمِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
surowy
خام، تقریباً، خامه ای، سختگیر، سخت، سفت و سخت، شدید، قوی، ناملایمات
ادامه...
خام، تَقریباً، خامِه ای، سَختگیر، سَخت، سِفت و سَخت، شَدید، قَوی، نامُلایِمات
دیکشنری لهستانی به فارسی
jałowy
بی ثمر، استریل
ادامه...
بی ثَمَر، اِستِریل
دیکشنری لهستانی به فارسی
słowo
کلمه، شارلاتان
ادامه...
کَلَمِه، شارلاتان
دیکشنری لهستانی به فارسی
słony
شور، بالا آمدن، ملحی، دشمنی
ادامه...
شور، بالا آمَدَن، مِلحی، دُشمَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی