معنی sindika - جستجوی لغت در جدول جو
sindika
تزریق کردن، فرآیند
ادامه...
تَزرِیق کَردَن، فَرآیَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sindikasi
توزیع، سندیکا
ادامه...
تَوزِیع، سَندیکا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kusindika
فرآیند کردن، برای پردازش
ادامه...
فَرآیَند کَردَن، بَرایِ پَردازِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sindiran
اشارات، طنز، اشاره مبهم، تمسخر
ادامه...
اِشارات، طَنز، اِشارِه مُبهَم، تَمَسخُر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
siniak
داغ کردن، دافع
ادامه...
داغ کَردَن، دافِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
silika
غریزه
ادامه...
غَریزِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
andika
حک کردن، نوشتن
ادامه...
حَک کَردَن، نِوِشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی