معنی simptomatik - جستجوی لغت در جدول جو
simptomatik
علائمی، علامت دار
ادامه...
عَلائِمی، عَلامَت دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
semptomatik
علائمی، علامت دار
ادامه...
عَلائِمی، عَلامَت دار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara simptomatik
به طور علامتی، به صورت علامتی
ادامه...
بِه طُورِ عَلامَتی، بِه صورَتِ عَلامَتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara asimptomatik
به طور بدون علامت، بدون علامت
ادامه...
بِه طُورِ بِدونِ عَلامَت، بِدونِ عَلامَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی