معنی sevilen - جستجوی لغت در جدول جو
sevilen
عزیز، محبوب
ادامه...
عَزیز، مَحبوب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
seçilen
انتخابی، انتخاب شده است
ادامه...
اِنتِخابی، اِنتِخاب شُدِه اَست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
servile
حقیر، خدمتگزار
ادامه...
حَقیر، خِدمَتگُزار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Reviled
مورد تنفّر، مذموم
ادامه...
مُورِدِ تَنَفُّر، مَذموم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
servile
حقیر، خدمتگزار، فرمانبردار
ادامه...
حَقیر، خِدمَتگُزار، فَرمانبَردار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sevecen
خوش برخورد، نوازش، مهربان
ادامه...
خُوش بَرخُورد، نَوَازِش، مِهرَبان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bevelen
دستور دادن، فرمان، فرمان دادن
ادامه...
دَستور دادَن، فَرمان، فَرمان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
heilen
درمان کردن، شفا دهد
ادامه...
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Revile
ناسزا گفتن، فحش دادن
ادامه...
ناسِزا گُفتَن، فُحش دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zeilen
قایق رانی کردن، قایقرانی
ادامه...
قایِق رانی کَردَن، قایِقرانی
دیکشنری هلندی به فارسی
seviye
سطح
ادامه...
سَطح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
teilen
تقسیم کردن، تقسیم
ادامه...
تَقسیم کَردَن، تَقسیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
peilen
نظرسنجی کردن، سنج
ادامه...
نَظَرسَنجی کَردَن، سَنج
دیکشنری هلندی به فارسی
veilen
حراج کردن، حراج
ادامه...
حَراج کَردَن، حَراج
دیکشنری هلندی به فارسی
eilen
دوندن، عجله، دویدن، شتاب کردن
ادامه...
دَوَندَن، عَجَلِه، دَویدَن، شِتاب کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی