معنی scortare - جستجوی لغت در جدول جو
scortare
همراهی کردن، اسکورت
ادامه...
هَمراهی کَردَن، اِسکورت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ascoltare
گوش دادن، گوش کن
ادامه...
گوش دادَن، گوش کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cortar
برش کردن، برش دادن، بریدن، قطع کردن
ادامه...
بُرِش کَردَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، قَطع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
portare
حمل کردن، آوردن
ادامه...
حَمل کَردَن، آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
contare
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
costare
هزینه داشتن، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scolare
پوست کندن، مدرسه
ادامه...
پوست کَندَن، مَدرسِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
acortar
کوتاه کردن
ادامه...
کوتاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
esportare
صادر کردن، صادرات
ادامه...
صادِر کَردَن، صادِرات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
esortare
ترغیب کردن، تشویق، فشار آوردن
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، تَشوِیق، فِشار آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
asportare
حذف کردن، حذف کنید
ادامه...
حَذف کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scottare
آسیب رساندن با حرارت، سوزاندن
ادامه...
آسیب رِساندَن با حَرارَت، سوزاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sporcare
آلودگی کردن، کثیف، آلوده کردن
ادامه...
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spostare
جابجا کردن، حرکت کنید، حرکت دادن
ادامه...
جابِجا کَردَن، حَرَکَت کُنید، حَرَکَت دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
smontare
پیاده شدن، جدا کردن
ادامه...
پیاده شُدَن، جُدا کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scrutare
خیره نگاه کردن، بررسی دقیق
ادامه...
خیرِه نِگَاه کَردَن، بَررَسی دَقیق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scorrere
اسکرول کردن، اسکرول کنید، جاری شدن
ادامه...
اِسکُرول کَردَن، اِسکُرول کُنید، جاری شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scortese
نامهربان، بی ادب
ادامه...
نامِهرَبان، بی اَدَب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sgorgare
چکّه کردن، فوران کردن
ادامه...
چِکِّه کَردَن، فَوَران کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scartare
کنار گذاشتن، دور انداختن
ادامه...
کِنارِ گُذاشتَن، دور اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cortar
قطع کردن، برش دادن، بریدن، برش کردن
ادامه...
قَطع کَردَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی