معنی sah - جستجوی لغت در جدول جو
sah
قانونی، مشروع، معتبر
ادامه...
قانونی، مَشروع، مُعتَبَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengasah
تیز کردن، سنگ تیز کردن
ادامه...
تیز کَردَن، سَنگ تیز کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan basah
خیس گونه، با مرطوب
ادامه...
خیس گونِه، با مَرطوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan alasan yang sah
به حق، با دلایل معتبر
ادامه...
بِه حَق، با دَلایل مُعتَبَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berusaha
تلاش کردن، سعی کنید، زور زدن
ادامه...
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، زور زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dapat dipisahkan
قابلیّت جداسازی، را می توان جدا کرد
ادامه...
قابِلیَّتِ جُداسازی، را مِی تَوَان جُدا کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengesahkan
گواهی دادن، اعتبار سنجی، فرمان دادن
ادامه...
گُواهی دادَن، اِعتِبار سَنجی، فَرمان دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memisahkan
جدا کردن
ادامه...
جُدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan susah payah
با زحمت، با سختی، به سختی
ادامه...
با زَحمَت، با سَختی، بِه سَختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan gelisah
با اضطراب، بی قرار
ادامه...
با اِضطِراب، بی قَرار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diasah dengan baik
خوب تیز شده
ادامه...
خوب تیز شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan usaha
با تلاش
ادامه...
با تَلاش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gelisah
آشفته، عصبی، بی قرار، بیقرار بودن، بی تاب، ناراحت، نگران، بی اعتماد
ادامه...
آشُفتِه، عَصَبی، بی قَرار، بیقَرار بودَن، بی تاب، ناراحَت، نِگَران، بی اِعتِماد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keabsahan
قانونی بودن، اعتبار، مشروعیت، قانونیّت
ادامه...
قانونی بودَن، اِعتِبار، مَشروعِیَت، قانونیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kegelisahan
اعصاب خوردگی، اضطراب، بی قراری، ناراحتی
ادامه...
اَعصاب خُوردِگی، اِضطِراب، بی قَراری، ناراحَتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketidakabsahan
غیرقانونی بودن، بی اعتباری
ادامه...
غِیرِقانونی بودَن، بی اِعتِباری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara terpisah
به طور جدا از هم، به صورت جداگانه
ادامه...
بِه طُورِ جُدا اَز هَم، بِه صورَتِ جُداگانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sahau
فراموش شده، فراموشش کن
ادامه...
فَراموش شُدِه، فراموشَش کُن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saf
صادق، خالص، سادگی، محض
ادامه...
صَادِق، خالِص، سادِگی، مَحض
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahte bilim
شبه علم
ادامه...
شِبهِ عِلم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nah
به طور نزدیک، بستن، نزدیک
ادامه...
بِه طُورِ نَزدیک، بَستَن، نَزدیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
sahtkar
کلاهبردارانه، متقلّب
ادامه...
کَلاهبَردارانِه، مُتَقَلِّب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahtekâr
جعلکار، جعلی
ادامه...
جَعلکار، جَعلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahtecilik
تحریف، جعل، موهومیت، ریاکاری
ادامه...
تَحرِیف، جَعل، مُوهومِیَت، ریاکاری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahte yapmak
جعلی بودن، ساختگی، تحریف کردن
ادامه...
جَعلی بودَن، ساختِگی، تَحرِیف کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahte yapılmış
تقلّب شده، ساختگی تقلّبی
ادامه...
تَقَلُّب شُدِه، ساختِگی تَقَلُّبی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahte
ساختگی، جعلی، توهّمی، درست نیست
ادامه...
ساختِگی، جَعلی، تَوَهُّمی، دُرُست نیست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahihi
دقیق، درست است، صحیح، درست
ادامه...
دَقیق، دُرُست اَست، صَحیح، دُرُست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sahneye koymak
مرحله گذاشتن، روی صحنه بگذارد
ادامه...
مَرحَلِه گُذاشتَن، رویِ صَحنِه بُگذارَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahiplenme
تملّک گرایی، مالکیّت
ادامه...
تَمَلُّک گَرایی، مالِکیَّت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahiplenici bir şekilde
به طور مالکانه، با تملّک
ادامه...
بِه طُورِ مالِکانِه، با تَمَلُّک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahiplenici
مالکانه، دارایی
ادامه...
مالِکانِه، دارایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahip olmak
مالک بودن، داشتن، دارا بودن
ادامه...
مالِک بودَن، داشتَن، دارا بودَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sahip
دارنده، مالک
ادامه...
دارَندِه، مالِک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
keterpisahan
جدا بودن، جدایی
ادامه...
جُدا بودَن، جُدایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی