معنی różowy - جستجوی لغت در جدول جو
różowy
صورتی، صورتی تند
ادامه...
صورَتی، صورَتی تُند
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
różowo
با طراوت، خوشمزه
ادامه...
با طَراوَت، خُوشمَزِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
rasowy
نژادی، ویژگی
ادامه...
نِژادی، ویژِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
rakowy
سرطانی، مالیدن
ادامه...
سَرَطانی، مالیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
różny
متفاوت، متفاوت است
ادامه...
مُتِفاوِت، مُتِفاوِت اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
gorący różowy
صورتی داغ، مصادره
ادامه...
صورَتی داغ، مُصادِرِه
دیکشنری لهستانی به فارسی