معنی równik - جستجوی لغت در جدول جو
równik
استوا، استهلاک
ادامه...
اِستِوا، اِستِهلاک
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
różnie
به طور متفاوت، متقابل، متفاوتانه
ادامه...
بِه طُورِ مُتِفاوِت، مُتِقابِل، مُتِفاوِتانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
równać
برابر بودن، برابری
ادامه...
بَرابَر بودَن، بَرابَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
rolnik
کشاورز، کشاورزی
ادامه...
کِشاوَرز، کِشاوَرزی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ławnik
هیئت منصفه، هورمونی
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه، هورمونی
دیکشنری لهستانی به فارسی
prawnik
حقوق دان، از نظر قضایی، فقیه، ارسال فکس
ادامه...
حُقوق دان، اَز نَظَرِ قَضایی، فَقیه، اِرسال فَکس
دیکشنری لهستانی به فارسی
równy
برابر، مقایسه کنید، یکنواخت
ادامه...
بَرابَر، مُقایِسِه کُنید، یِکنَواخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
równo
به طور هموار، بدون تغییر، به طور مساوی، با فاصله یکنواخت
ادامه...
بِه طُورِ هَموار، بِدونِ تَغییر، بِه طُورِ مُساوی، با فاصِلِه یِکنَواخت
دیکشنری لهستانی به فارسی