runtuh فروری کردن، فروپاشی، فروریخته، در حال فروپاشی، افت کردن ادامه... فَروَری کَردَن، فُروپاشی، فُروریختِه، دَر حالِ فُروپاشی، اُفت کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی