- rude
خشن، بی ادب
معنی rude - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طور غیرمعقول، بی پروا، بی احتیاطانه، ناآگاهانه
به طور محتاطانه، با احتیاط
دقیق، محتاط
احتیاطی، محتاطانه
عقلانیّت، احتیاط
با احتیاط
بیش از حد محتاط، بیش از حد مراقب
بی احتیاط، بی پروا، بی ملاحظه، ناخوشایند، ناقص
به طور بی سیاست، بی پروا، به طور غیرمعقول، به طور نادانسته، بی دفاع و بی احتیاط، بی ملاحظه
بی احتیاطی، بی تدبیری، بی پروازی، بی مبالاتی
با احتیاط
به طور محتاطانه، محتاطانه
احتیاطی، محتاطانه
دقیق، محتاط
فقه، رویّه قضایی
به صورت خشن، به روشی خشن، به طور خشن
بی احتیاط، بی دقّتی، بی پروا، ناقص
زیرکی، حیله گری، نیرنگ بازی
بی ادب
خشن بودن، زبری، خامی
خامی، بی ادبی
خامی، بی ادبی
خامی، بی ادبی
بی مبالاتی، بی تدبیری
برجسته بودن، بیرون زده
بی احتیاطانه، بی احتیاط، بی احتیاطی، بی پروا، بی فکرانه، ناآگاهانه
مقدّس مآبی، احتیاط
احتیاطی، محتاطانه
احتیاطی، مراقب باشید، دقیق، محتاط
دقّت، احتیاط، عقلانیّت، مراقبت
به طور با احتیاط، با دقّت، به طور محتاطانه، با احتیاط، با مشورت، محتاطانه
احتیاط