معنی rozwiązywalny - جستجوی لغت در جدول جو
rozwiązywalny
قابل حلّ، محلول
ادامه...
قابِلِ حَلّ، مَحلول
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nierozwiązywalny
حلّ نشدنی، حلّ نشده
ادامه...
حَلّ نَشُدَنی، حَلّ نَشُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی