معنی rozkaz - جستجوی لغت در جدول جو
rozkaz
فرمان
ادامه...
فَرمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rozpacz
یأس، افسردگی، ناامیدی
ادامه...
یَأس، اَفسُردِگی، نااُمیدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozkosz
لذّت بخشی، لذّت بردن
ادامه...
لَذَّت بَخشی، لَذَّت بُردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozkład
تجزیه
ادامه...
تَجزِیَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozza
بی ادبی، خشن
ادامه...
بی اَدَبی، خَشِن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rozkazywać
دستور دادن، دیکته کردن، فرمان دادن، مطیع
ادامه...
دَستور دادَن، دیکتِه کَردَن، فَرمان دادَن، مُطیع
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozkazujący
فرمانده، ستوان
ادامه...
فَرماندِه، سُتوان
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozkazująco
به طور فرماندهانه، به صورت متقلّبانه
ادامه...
بِه طُورِ فَرماندهانِه، بِه صورَت مُتِقَلِّبانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی