معنی rozbierać - جستجوی لغت در جدول جو
rozbierać
برهنه کردن، خیلی
ادامه...
بِرِهنِه کَردَن، خِیلی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rozniecać
آتش افروختن، آتش زا
ادامه...
آتَش اَفروختَن، آتَش زا
دیکشنری لهستانی به فارسی
obierać
پوسته کندن، پوست کندن، فوم را جمع کنید
ادامه...
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن، فُوم را جَمع کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
zbierać
جمع کردن، جمع آوری کنید، جمع آوری کردن، غارت کردن، قابض
ادامه...
جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، جَمع آوَری کَردَن، غارَت کَردَن، قابِض
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozbierać się
لباس درآوردن، خوب
ادامه...
لِباس دَرآوَردَن، خوب
دیکشنری لهستانی به فارسی