معنی roncar - جستجوی لغت در جدول جو
roncar
خر خر کردن، خرّوپف کردن
ادامه...
خُر خُر کَردَن، خُرّوپُف کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roncar
خر خر کردن، خرّوپف کردن
ادامه...
خُر خُر کَردَن، خُرّوپُف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rosnar
غرغر کردن
ادامه...
غُرغُر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
brincar
شوخی کردن، بازی کردن، دستکاری کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن
ادامه...
شوخی کَردَن، بازی کَردَن، دَستکاری کَردَن، سَرگَرم کَردَن، بِه بازی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mancar
لنگ لنگ زدن، لنگی، لنگ لنگ حرکت کردن
ادامه...
لَنگ لَنگ زَدَن، لَنگی، لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rancor
کینه توزی، کینه، انتقام جویی
ادامه...
کینِه توزی، کینِه، اِنتِقام جویی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rodear
احاطه کردن، را احاطه کنند
ادامه...
اِحاطِه کَردَن، را اِحاطِه کُنَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
riscar
رگه انداختن، خط زدن
ادامه...
رَگِه اَنداختَن، خَط زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
roubar
دزدیدن، دزدی کردن
ادامه...
دُزدیدَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ronzare
زنبور زدن، وزوز
ادامه...
زَنبور زَدَن، وِزوِز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
truncar
کوتاه کردن
ادامه...
کوتاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contar
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن، تعریف کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
honrar
احترام گذاشتن، افتخار
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
montar
صعود کردن، مونتاژ کردن، سوار شدن دو طرفه
ادامه...
صُعود کَردَن، مُونتاژ کَردَن، سَوار شُدَن دُو طَرَفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
truncar
کوتاه کردن
ادامه...
کوتاه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sonhar
رویابافی کردن، رؤیا
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sondar
نظرسنجی کردن، کاوشگر، بررسی کردن
ادامه...
نَظَرسَنجی کَردَن، کاوِشگَر، بَررَسی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tronar
رعد و برق زدن، رعد و برق
ادامه...
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contar
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
volcar
برگشت دادن، واژگون شدن، دفع کردن
ادامه...
بَرگَشت دادَن، واژگون شُدَن، دَفع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
troncare
کوتاه کردن، قطع کردن
ادامه...
کوتاه کَردَن، قَطع کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
froncer
چروک شدن، اخم کردن، چهره در هم کشیدن
ادامه...
چُروک شُدَن، اَخم کَردَن، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
foncer
سریع حرکت کردن، عجله
ادامه...
سَریع حَرَکَت کَردَن، عَجَلِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ronger
جویدن
ادامه...
جَویدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rincer
آبکشی کردن، آبکشی کنید
ادامه...
آبکَشی کَردَن، آبکَشی کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
montar
زین گذاشتن، سوار کردن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rascar
خراشیدن، خراش
ادامه...
خراشیدَن، خَراش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rociar
اسپری کردن، اسپری، پاشیدن
ادامه...
اِسپَری کَردَن، اِسپَری، پاشیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
broncear
برنزه کردن، برنزه
ادامه...
بُرُنزِه کَردَن، بُرُنزِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Concur
موافقت کردن، موافق
ادامه...
مُوافَقَت کَردَن، مُوافِق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lancar
روان
ادامه...
رَوان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
honrar
احترام گذاشتن، افتخار
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rencor
انتقام جویی، کینه توزی
ادامه...
اِنتِقام جویی، کینِه توزی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rodear
احاطه کردن، را احاطه کنند
ادامه...
اِحاطِه کَردَن، را اِحاطِه کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trocar
مبادله کردن، جایگزین کردن، تعویض کردن، تغییر دادن
ادامه...
مُبادِلِه کَردَن، جایگُزین کَردَن، تَعویض کَردَن، تَغییر دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی