معنی rodzic - جستجوی لغت در جدول جو
rodzic
والد، والدین
ادامه...
والِد، والِدَین
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rodzić
تولید کردن، تولید کم، ایجاد کردن، تولید کند
ادامه...
تَولِید کَردَن، تَولِید کَم، ایجاد کَردَن، تَولِید کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
rodzimy
بومی، به صورت بومی
ادامه...
بومی، بِه صورَتِ بومی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ronzio
وزوز کردن، وزوز
ادامه...
وِزوِز کَردَن، وِزوِز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
podziw
تحسین، ستایش، هیبت، هیئت منصفه
ادامه...
تَحسِین، سِتایِش، هِیبَت، هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
bodziec
محرّک، ادب
ادامه...
مُحَرِّک، اَدَب
دیکشنری لهستانی به فارسی
rodzicielsko
به صورت والدین، هیدروالکتریک
ادامه...
بِه صورَت والِدَین، هِیدرُوالِکترِیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
rodzicielski
والدانه، ویدئو کنفرانس
ادامه...
والِدانِه، ویدِئو کُنفرانس
دیکشنری لهستانی به فارسی