جدول جو
جدول جو

معنی robić - جستجوی لغت در جدول جو

robić
انجام دادن، انجام دهد، ساختن، مصیبت زده
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اشعه ایکس گرفتن، اشرافیّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
فضا دادن، جادار بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشرفت کردن، مترقّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
توقّف کردن، محصول
دیکشنری لهستانی به فارسی
ناخن آرایی کردن، مانیکوریست
دیکشنری لهستانی به فارسی
فتوکپی گرفتن، شانس
دیکشنری لهستانی به فارسی
با انگشت شست انجام دادن، ضروری است
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوباره کار کردن، دوباره بگو
دیکشنری لهستانی به فارسی
تعطیل کردن، تعطیلات
دیکشنری لهستانی به فارسی
ساندویچ درست کردن، سانسور
دیکشنری لهستانی به فارسی