معنی rasowy - جستجوی لغت در جدول جو
rasowy
نژادی، ویژگی
ادامه...
نِژادی، ویژِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rasowo
به لحاظ نژادی، در لحظه مناسب
ادامه...
بِه لَحاظ نِژادی، دَر لَحظِه مُناسِب
دیکشنری لهستانی به فارسی
rakowy
سرطانی، مالیدن
ادامه...
سَرَطانی، مالیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
różowy
صورتی، صورتی تند
ادامه...
صورَتی، صورَتی تُند
دیکشنری لهستانی به فارسی
losowy
تصادفی، تصادفی بودن
ادامه...
تَصادُفی، تَصادُفی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
masowo
به طور عظیم، از نظر فکری، به طور انبوه، ضعیف
ادامه...
بِه طُورِ عَظیم، اَز نَظَرِ فِکری، بِه طُورِ اَنبوه، ضَعیف
دیکشنری لهستانی به فارسی
nosowy
بینی
ادامه...
بینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
parowy
بخاری، دستگیره
ادامه...
بُخاری، دَستگیرِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
jałowy
بی ثمر، استریل
ادامه...
بی ثَمَر، اِستِریل
دیکشنری لهستانی به فارسی
gazowy
گازی، گام
ادامه...
گازی، گام
دیکشنری لهستانی به فارسی
międzyrasowy
فراتر از نژاد، تجاوز کند
ادامه...
فَراتَر اَز نِژاد، تَجاوُز کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی