معنی raniący - جستجوی لغت در جدول جو
raniący
زخم زننده، چاقو زدن
ادامه...
زَخم زَنَندِه، چاقو زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
drażniący
تحریک کننده، محرّک
ادامه...
تَحرِیک کُنَندِه، مُحَرِّک
دیکشنری لهستانی به فارسی
lśniący
درخشان، برّاق، به طور شفّاف، چشمک زدن
ادامه...
دِرَخشان، بَرّاق، بِه طُورِ شَفّاف، چِشمَک زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kapiący
چکنده، چکّه کردن
ادامه...
چِکَندِه، چِکِّه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
rażący
آشکار، در معرض قرار گرفت، فاحش، مغرور
ادامه...
آشِکار، دَر مَعرِض قَرار گِرِفت، فاحِش، مَغرور
دیکشنری لهستانی به فارسی