معنی rana - جستجوی لغت در جدول جو
rana
زخم، جای زخم
ادامه...
زَخم، جای زَخم
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
raha
خوشایندی، لذّت
ادامه...
خُوشایَندی، لَذَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
granatowy
آبی دریایی، آبی روشن
ادامه...
آبی دَریایی، آبی رُوشَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
przegrana postawa
شکست طلبی، شکست ناپذیری
ادامه...
شِکَست طَلَبی، شِکَست ناپَذیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
stranamente
به طرز عجیب و غریب، به طرز عجیبی، به طور عجیب، عجیب گونه، عجیب و غریب وار، عجیباً
ادامه...
بِه طَرزِ عَجیب و غَریب، بِه طَرزِ عَجیبی، بِه طُورِ عَجیب، عَجیب گونِه، عَجیب و غَریب وار، عَجیباً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
supranatural
ماورایی، فراطبیعی
ادامه...
ماوَرایی، فَراطَبیعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara supranatural
به طور فراطبیعی، فوق طبیعی
ادامه...
بِه طُورِ فَراطَبیعی، فُوقِ طَبیعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
engranar
دنده گذاری کردن، درگیر شدن
ادامه...
دَندِه گُذاری کَردَن، دَرگیر شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
merana
مشتاق، از بین رفتن
ادامه...
مُشتاق، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keheranan
تعجّب، حیرت زده، شگفتی
ادامه...
تَعَجُّب، حَیرَت زَدِه، شِگِفتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ana
اصلی
ادامه...
اَصلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
rang
درجه بندی، رتبه
ادامه...
دَرَجِه بَندی، رُتبِه
دیکشنری هلندی به فارسی
pana
وسیع، گسترده، سراسری، عریض
ادامه...
وَسیع، گَستَردِه، سَراسَری، عَریض
دیکشنری سواحیلی به فارسی
raia
شهروند، شهروندان، مدنی، غیر نظامی
ادامه...
شَهروَند، شَهروَندان، مَدَنی، غِیرِ نِظَامی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
grana
دانه داری، دانه
ادامه...
دانِه داری، دانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lana
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sana
بسیار، خیلی زیاد، به شدّت
ادامه...
بِسیار، خِیلی زیاد، بِه شِدَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rata
قسط
ادامه...
قِسط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rata
یکنواخت، تخت
ادامه...
یِکنَواخت، تَخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rasa
طعم، طعم و مزّه، مزّه
ادامه...
طَعم، طَعم و مَزِّه، مَزِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rang
رتبه، طبقه بندی کنید
ادامه...
رُتبِه، طَبَقِه بَندی کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
ranga
درجه بندی، در ابتدا
ادامه...
دَرَجِه بَندی، دَر اِبتِدا
دیکشنری لهستانی به فارسی
rata
قسط، دفتر قاضی
ادامه...
قِسط، دَفتَر قاضی
دیکشنری لهستانی به فارسی
lana
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mana
کدام، کجا
ادامه...
کُدام، کُجا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fana
فانی
ادامه...
فانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rang
درجه بندی، رتبه
ادامه...
دَرَجِه بَندی، رُتبِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
iyi davranan
خوب رفتار کرده، خوب رفتار کرد
ادامه...
خوب رَفتار کَردِه، خوب رَفتار کَرد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی