معنی rakowy - جستجوی لغت در جدول جو
rakowy
سرطانی، مالیدن
ادامه...
سَرَطانی، مالیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rasowy
نژادی، ویژگی
ادامه...
نِژادی، ویژِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
naukowy
علمی، تغییر شکل، دانشمندانه، دانه دار
ادامه...
عِلمی، تَغییر شِکل، دانِشمَندانِه، دانِه دار
دیکشنری لهستانی به فارسی
rynkowy
قابل فروش، قابل مذاکره
ادامه...
قابِلِ فُروش، قابِلِ مُذاکِرِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
różowy
صورتی، صورتی تند
ادامه...
صورَتی، صورَتی تُند
دیکشنری لهستانی به فارسی
rasowo
به لحاظ نژادی، در لحظه مناسب
ادامه...
بِه لَحاظ نِژادی، دَر لَحظِه مُناسِب
دیکشنری لهستانی به فارسی
lalkowy
عروسکی، ازدواج کن
ادامه...
عَروسکی، اِزدِواج کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
parowy
بخاری، دستگیره
ادامه...
بُخاری، دَستگیرِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
jałowy
بی ثمر، استریل
ادامه...
بی ثَمَر، اِستِریل
دیکشنری لهستانی به فارسی
gazowy
گازی، گام
ادامه...
گازی، گام
دیکشنری لهستانی به فارسی