معنی ragu - جستجوی لغت در جدول جو
ragu
تزلزل کردن، مردّد
ادامه...
تَزَلزُل کَردَن، مُرَدَّد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
secara ragu ragu
به طور مردّد، با شک، به طور غیرقاطع
ادامه...
بِه طُورِ مُرَدَّد، با شَک، بِه طُورِ غِیرِقاطِع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa diragukan
بدون تردید، بدون شک
ادامه...
بِدونِ تَردِید، بِدونِ شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa keraguan
بی تردید، بدون شک
ادامه...
بی تَردِید، بِدونِ شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa ragu
به طور بی وقفه و بدون تزلزل، بدون شک، به طور مقاوم و بی تزلزل، بی تردید، بدون تردید
ادامه...
بِه طُورِ بی وَقفِه و بِدونِ تَزَلزُل، بِدونِ شَک، بِه طُورِ مُقاوِم و بی تَزَلزُل، بی تَردِید، بِدونِ تَردِید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa ragu ragu
بدون محدودیت، بدون تردید
ادامه...
بِدونِ مَحدودِیَت، بِدونِ تَردِید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tak diragukan
بی تردید، بدون شک
ادامه...
بی تَردِید، بِدونِ شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara meragukan
به طور پرسش برانگیز، با شک
ادامه...
بِه طُورِ پُرسِش بَراَنگیز، با شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara ragu
به طور شک برانگیز، با شک
ادامه...
بِه طُورِ شَک بَراَنگیز، با شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
orang yang ragu ragu
شخص مردّد، افرادی که شک دارند
ادامه...
شَخص مُرَدَّد، اَفرادی کِه شَک دارَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rau
به صورت خشن، خشن، به طور ناهموار، خش دار، زبر
ادامه...
بِه صورَتِ خَشِن، خَشِن، بِه طُورِ ناهَموار، خَش دار، زِبَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
meragukan
بی اعتمادی کردن، مشکوک، شک کردن، شک برانگیز، شکّاک
ادامه...
بی اِعتِمادی کَردَن، مَشکوک، شَک کَردَن، شَک بَراَنگیز، شَکّاک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keragu raguan
تردید، شک، تردّد
ادامه...
تَردِید، شَک، تَرَدُّد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keraguan
تردید، شک، شک و تردید
ادامه...
تَردِید، شَک، شَک و تَردِید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan ragu
با تردید، با شک
ادامه...
با تَردِید، با شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan ragu ragu
متزلزلانه، با تردید
ادامه...
مُتِزَلزِلانِه، با تَردِید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan meragukan
مشکوک، با شک
ادامه...
مَشکوک، با شَک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ragu ragu
با تردید، مشکوک، تردید کردن، تردید کننده
ادامه...
با تَردِید، مَشکوک، تَردِید کَردَن، تَردِید کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Übertragung
انتقال
ادامه...
اِنتِقال
دیکشنری آلمانی به فارسی