معنی primo - جستجوی لغت در جدول جو
primo
اوّل
ادامه...
اَوَّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
primordial
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
in primo luogo
به طور اوّل، اوّل
ادامه...
بِه طُورِ اَوَّل، اَوَّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
relação de primos
پیوند دایمی فامیلی، رابطه پسرخاله
ادامه...
پِیوَند دایِمی فامیلی، رابِطِه پِسَرخَالِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bem aprimorado
خوب تیز شده، به خوبی بهبود یافته است
ادامه...
خوب تیز شُدِه، بِه خوبی بِهبود یافتِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
relación de primos
پیوند دایمی فامیلی، رابطه پسرخاله
ادامه...
پِیوَند دایِمی فامیلی، رابِطِه پِسَرخَالِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
primordiaal
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری هلندی به فارسی
primordial
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
primordialmente
به طور نخستین یا اصلی، در درجه اوّل
ادامه...
بِه طُورِ نُخُستین یا اَصلی، دَر دَرَجِه اَوَّل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
prime
اصلی کردن، نخست
ادامه...
اَصلی کَردَن، نُخُست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
primo piano
پیش زمینه، طبقه اوّل
ادامه...
پیشِ زَمینِه، طَبَقِه اَوَّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
primordiale
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
primordialmente
به طور نخستین یا اصلی، از ابتدا
ادامه...
بِه طُورِ نُخُستین یا اَصلی، اَز اِبتِدا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
primordial
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
primordialement
به طور نخستین یا اصلی، در درجه اوّل
ادامه...
بِه طُورِ نُخُستین یا اَصلی، دَر دَرَجِه اَوَّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
primordial
اوّلی، اوّلیّه
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّلیِّه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
primordialmente
به طور نخستین یا اصلی، در درجه اوّل
ادامه...
بِه طُورِ نُخُستین یا اَصلی، دَر دَرَجِه اَوَّل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de forma primorosa
با جدّیّت یا رسمی، به روشی نفیس
ادامه...
با جِدِّیَّت یا رَسمی، بِه رَوِشی نَفیس
دیکشنری پرتغالی به فارسی