معنی posizione - جستجوی لغت در جدول جو
posizione
مکان، موقعیت، موضع
ادامه...
مَکان، مُوقِعِیَت، مَوضِع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
preposizione
حرف اضافه
ادامه...
حَرفِ اِضافِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
disposizione
ترتیب، منش
ادامه...
تَرتِیب، مَنِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
supposizione
فرضیّه، فرض
ادامه...
فَرضیِّه، فَرض
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in una posizione migliore
در وضعیت بهتری، در موقعیت بهتر
ادامه...
دَر وَضعِیَت بِهتَری، دَر مُوقِعِیَت بِهتَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
giustapposizione
مجاورت، کنار هم قرار دادن، مقابله
ادامه...
مُجاوِرَت، کِنارِ هَم قَرار دادَن، مُقابَلِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
decomposizione
فساد، تجزیه
ادامه...
فَساد، تَجزِیَه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
composizione
ترکیب
ادامه...
تَرکیب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senza opposizione
بی مخالف، بدون مخالفت
ادامه...
بی مُخالِف، بِدونِ مُخالِفَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
predisposizione
گرایش، استعداد
ادامه...
گِرایِش، اِستِعداد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
presupposizione
پیش فرض
ادامه...
پیش فَرض
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
esposizione
نمایش، قرار گرفتن در معرض بیماری، نمایشگاه
ادامه...
نَمایِش، قَرار گِرِفتَن دَر مَعرِض بیماری، نَمایِشگاه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pozione
معجون
ادامه...
مَعجون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
porzione
بخش
ادامه...
بَخش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
position
موضع، موقعیت
ادامه...
مَوضِع، مُوقِعِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
punizione
انتقام، مجازات، تنبیه
ادامه...
اِنتِقام، مُجازات، تَنبِیه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
posizionare
قرار دادن، محل
ادامه...
قَرار دادَن، مَحَل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
petizione
درخوٰاست، دادخواست
ادامه...
دَرخوٰاست، دادخواست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
opposizione
مخالفت
ادامه...
مُخالِفَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
imposizione
تحمیل
ادامه...
تَحمیل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in decomposizione
در حال فساد، در حال پوسیدگی
ادامه...
دَر حالِ فِساد، دَر حالِ پوسیدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی