معنی politik - جستجوی لغت در جدول جو
politik
سیاست، سیاسی
ادامه...
سیاسَت، سیاسی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
holistik
کلّی، کل نگر
ادامه...
کُلّی، کُل نِگَر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara geopolitik
از لحاظ ژئوپولیتیکی، از نظر ژئوپلیتیکی
ادامه...
اَز لَحاظِ ژِئوپُولیتیکی، اَز نَظَرِ ژِئُوپُلیتیکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara politik
سیاسی، از نظر سیاسی
ادامه...
سیاسی، اَز نَظَرِ سیاسی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
politik olmayan bir şekilde
به طور بی سیاست، به صورت غیر سیاسی
ادامه...
بِه طُورِ بی سیاسَت، بِه صورَتِ غِیرِ سیاسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
politikacı
سیاستمدار
ادامه...
سیاسَتمَدار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
positiv
به طور مثبت، مثبت
ادامه...
بِه طُورِ مُثبَت، مُثبَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
positie
موقعیت
ادامه...
مُوقِعِیَت
دیکشنری هلندی به فارسی
pozitif
مثبت
ادامه...
مُثبَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
polityka
سیاست، سیاستمدار
ادامه...
سیاسَت، سیاسَتمَدار
دیکشنری لهستانی به فارسی
polityk
سیاستمدار، سیاسی
ادامه...
سیاسَتمَدار، سیاسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
politica
سیاست
ادامه...
سیاسَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
politico
سیاستمدار، سیاسی
ادامه...
سیاسَتمَدار، سیاسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
politisi
سیاستمدار
ادامه...
سیاسَتمَدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
positif
مثبت
ادامه...
مُثبَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
positif
مثبت
ادامه...
مُثبَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
holistik
کلّی، کل نگر
ادامه...
کُلّی، کُل نِگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Politik
سیاست
ادامه...
سیاسَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
politiek
سیاسی، سیاست
ادامه...
سیاسی، سیاسَت
دیکشنری هلندی به فارسی
jeopolitik olarak
از لحاظ ژئوپولیتیکی، از نظر ژئوپلیتیکی
ادامه...
اَز لَحاظِ ژِئوپُولیتیکی، اَز نَظَرِ ژِئُوپُلیتیکی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی