معنی plaatsen - جستجوی لغت در جدول جو
plaatsen
قرار دادن، مکان ها
ادامه...
قَرار دادَن، مَکان ها
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
plaatsing
قرار دادن
ادامه...
قَرار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
planten
کاشت کردن، گیاهان
ادامه...
کاشت کَردَن، گیاهان
دیکشنری هلندی به فارسی
platzen
ترکیدن
ادامه...
تَرکیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
plaats
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری هلندی به فارسی
verkeerd plaatsen
جای خود را گم کردن، نابجا
ادامه...
جای خُود را گُم کَردَن، نابِجا
دیکشنری هلندی به فارسی
verplaatsen
جابجا کردن، حرکت کنید، جا به جا کردن
ادامه...
جابِجا کَردَن، حَرَکَت کُنید، جا بِه جا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kussens plaatsen
بالش گذاشتن، بالش ها را قرار دهید
ادامه...
بالِش گُذاشتَن، بالِش ها را قَرار دَهید
دیکشنری هلندی به فارسی