معنی pişmiş - جستجوی لغت در جدول جو
pişmiş
پخته، پخته شده
ادامه...
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
şişmiş
بادکرده، متورّم، ورم کرده
ادامه...
بادکَردِه، مُتِوَرِّم، وَرَم کَردِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
pişman
پشیمان، پشیمانی، غمگین
ادامه...
پَشیمان، پَشیمانی، غَمگین
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mangalda pişmiş
کبابی، کباب شده
ادامه...
کَبابی، کَباب شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
orta pişmiş
کمی نپخته، متوسّط کمیاب
ادامه...
کَمی نَپُختِه، مُتِوَسِّط کَمیاب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی