معنی piatto - جستجوی لغت در جدول جو
piatto
صاف، ظرف
ادامه...
صاف، ظَرف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pianto
گریه کردن، گریه کرد
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pidato
خطاب، سخنرانی
ادامه...
خِطاب، سُخَنرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
adatto
مناسب
ادامه...
مُناسِب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tratto
ویژگی، درمان
ادامه...
ویژِگی، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
esatto
دقیق، دقیقاً
ادامه...
دَقیق، دقیقاً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fatto
واقعیّت، انجام شد
ادامه...
واقِعیَّت، اَنجام شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tatto
تدبیر، لمس کنید
ادامه...
تَدبِیر، لَمس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo piatto
به طور صاف، صاف
ادامه...
بِه طُورِ صاف، صاف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی