معنی piantare - جستجوی لغت در جدول جو
piantare
کاشت کردن، گیاه
ادامه...
کاشت کَردَن، گیاه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
impiantare
کاشتن، ایمپلنت
ادامه...
کاشتَن، ایمپِلَنت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pilotare
هدایت کردن، خلبان
ادامه...
هِدایَت کَردَن، خَلَبان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
piangere
گریه کردن، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pranzare
ناهار خوردن، ناهار بخور
ادامه...
ناهار خُوردَن، ناهار بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
plantage
مزرعه
ادامه...
مَزرَعِه
دیکشنری هلندی به فارسی
plantar
کاشت کردن، گیاه
ادامه...
کاشت کَردَن، گیاه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
plantar
کاشت کردن، گیاه
ادامه...
کاشت کَردَن، گیاه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cantare
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pintar
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pintar
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pintar
هوشمند، باهوش، زرنگ
ادامه...
هوشمَند، باهوش، زِرَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
soppiantare
جایگزین کردن
ادامه...
جایگُزین کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trapiantare
کاشتن، پیوند
ادامه...
کاشتَن، پِیوَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی