معنی pesta - جستجوی لغت در جدول جو
pesta
حزبی، مهمانی
ادامه...
حِزبی، مِهمانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pista
راهنمایی، سرنخ
ادامه...
راهنَمایی، سَرنَخ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resta
تفریق
ادامه...
تَفرِیق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
peste
طاعون
ادامه...
طاعون
دیکشنری فرانسوی به فارسی
peste
طاعون
ادامه...
طاعون
دیکشنری پرتغالی به فارسی
testa
سرشار، سر
ادامه...
سَرشار، سَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pest
طاعون
ادامه...
طاعون
دیکشنری هلندی به فارسی
pesa
حواله، پول
ادامه...
حَوالِه، پول
دیکشنری سواحیلی به فارسی
apestar
بوی بد دادن، بو کردن
ادامه...
بوی بَد دادَن، بو کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
calpestare con forza
محکم قدم زدن، محکم پا زدن
ادامه...
مُحکَم قَدَم زَدَن، مُحکَم پا زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
calpestare
پا گذاشتن، زیر پا گذاشتن، پا له کردن
ادامه...
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن، پا لِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی