معنی peri - جستجوی لغت در جدول جو
peri
جادوئی، پری
ادامه...
جادوئی، پَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pericolo
تهدید، خطر
ادامه...
تَهدِید، خَطَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
periodicamente
به طور دوره ای، به صورت دوره ای
ادامه...
بِه طُورِ دَورِه ای، بِه صورَتِ دَورِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
periferico
جانبی، محیطی
ادامه...
جانِبی، مُحیطی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perifericamente
به طور جانبی، به صورت محیطی
ادامه...
بِه طُورِ جانِبی، بِه صورَتِ مُحیطی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pericoloso
خطرناک
ادامه...
خَطَرناک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pericolosità
خطرناکی، خطر
ادامه...
خَطَرناکی، خَطَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pericolosamente
به طور خطرناک، خطرناک
ادامه...
بِه طُورِ خَطَرناک، خَطَرناک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
peripécias
ماجرا، ماجراهای
ادامه...
ماجَرا، ماجَراهای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
periodo
دوره
ادامه...
دَورِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
periódico
دوره ای
ادامه...
دَورِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
periodicamente
به طور دوره ای، به صورت دوره ای
ادامه...
بِه طُورِ دَورِه ای، بِه صورَتِ دَورِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perigoso
خطرناک
ادامه...
خَطَرناک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perigosamente
به طور خطرناک، خطرناک
ادامه...
بِه طُورِ خَطَرناک، خَطَرناک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perigo
تهدید، خطر، به خطر افتادن
ادامه...
تَهدِید، خَطَر، بِه خَطَر اُفتادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
periférico
جانبی، محیطی
ادامه...
جانِبی، مُحیطی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
periodico
دوره ای
ادامه...
دَورِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perire
نابود شدن، از بین رفتن
ادامه...
نابود شُدَن، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pergi
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
peripecias
ماجرا، ماجراهای
ادامه...
ماجَرا، ماجَراهای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
seri
مجموعه، سری
ادامه...
مَجموعِه، سِری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
deri
چرم، پوست
ادامه...
چَرم، پوست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
seri
دنباله دار، سرآشپز
ادامه...
دُنبالِه دار، سَرآشپَز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
veri
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
pori
وحشی گری، وحشی
ادامه...
وَحشی گَری، وَحشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
heri
خوش یمن، موفّق باشید، مبارک
ادامه...
خُوش یُمن، مُوَفّق باشید، مُبارَک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
periodísticamente
خبرنگارانه، از نظر روزنامه نگاری
ادامه...
خَبَرنِگَارَانِه، اَز نَظَرِ روزنامِه نِگاری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pericia aérea
هوانوردی، تخصّص هوایی
ادامه...
هَوانَوَردی، تَخَصُّص هَوایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
periodista
خبرنگار، روزنامه نگار
ادامه...
خَبَرنِگار، روزنامِه نِگار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
periódico
دوره ای، روزنامه
ادامه...
دَورِه ای، روزنامِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
periódicamente
به طور دوره ای، به صورت دوره ای
ادامه...
بِه طُورِ دَورِه ای، بِه صورَتِ دَورِه ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
periférico
جانبی، محیطی
ادامه...
جانِبی، مُحیطی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
periféricamente
به طور جانبی، به صورت محیطی
ادامه...
بِه طُورِ جانِبی، بِه صورَتِ مُحیطی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pericia en navegación
دریانوردی، تخصّص ناوبری
ادامه...
دَریانَوَردی، تَخَصُّص ناوبَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
perifericamente
به طور جانبی، به صورت محیطی
ادامه...
بِه طُورِ جانِبی، بِه صورَتِ مُحیطی
دیکشنری پرتغالی به فارسی