معنی pelari - جستجوی لغت در جدول جو
pelari
دونده
ادامه...
دَوَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pesare
وزن کردن
ادامه...
وَزن کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pegar
گرفتار کردن، گرفتن، دست گرفتن، دستگیر کردن، برداشتن
ادامه...
گِرِفتار کَردَن، گِرِفتَن، دَست گِرِفتَن، دَستگیر کَردَن، بَرداشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
selar
زین گذاشتن، مهر و موم، مهر کردن
ادامه...
زین گُذاشتَن، مُهر و موم، مُهر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pular
پریدن، برای پریدن، پرش کردن، رد کردن
ادامه...
پَریدَن، بَرایِ پَریدَن، پَرِش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pesar
غمگینی، پشیمانی، وزن کردن
ادامه...
غَمگینی، پَشیمانی، وَزن کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
helar
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pesar
غمگینی، وزن کردن
ادامه...
غَمگینی، وَزن کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pegar
چسباندن
ادامه...
چَسباندَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gelare
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
relasi
رابطه
ادامه...
رابِطِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penarik
جاذب، یدک کشی
ادامه...
جاذِب، یَدَک کِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pencari
کاوشگر، جستجوگر
ادامه...
کاوِشگَر، جُستُجوگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
petani
دهقان، کشاورز
ادامه...
دِهقان، کِشاوَرز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
peluria
پشمالو بودن، کرک
ادامه...
پَشمالو بودَن، کُرک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelarian
فراری، فرار
ادامه...
فَراری، فَرار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pepare
فلفل زدن، فلفل
ادامه...
فِلفِل زَدَن، فِلفِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelaku
اجراکننده، مرتکب
ادامه...
اِجراکُنَندِه، مُرتَکِب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelangi
رنگین و درخشان، رنگین کمان
ادامه...
رَنگین و دِرَخشان، رَنگین کَمان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelarut
حلّال
ادامه...
حَلّال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelatih
مربّی
ادامه...
مُرَبّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelaut
ملوان
ادامه...
مَلَوان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelobi
لابی گر
ادامه...
لابی گَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlari
دویدن، اجرا کنید
ادامه...
دَویدَن، اِجرا کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelear
جنگیدن، مبارزه کن، دعوای لفظی کردن
ادامه...
جَنگیدَن، مُبارِزِه کُن، دَعوایِ لَفظی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menari
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelar
پوسته کندن، پوست کندن
ادامه...
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
penari
رقّاص، رقصنده
ادامه...
رَقّاص، رَقصندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
peri
جادوئی، پری
ادامه...
جادوئی، پَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی