معنی peladen - جستجوی لغت در جدول جو
peladen
سرویس دهنده، سرور
ادامه...
سِرویس دَهَندِه، سِروِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
abladen
دفع کردن، تخلیه
ادامه...
دَفع کَردَن، تَخلِیَه
دیکشنری آلمانی به فارسی
dekaden
فاسد، منحطّ
ادامه...
فاسِد، مُنحَطّ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
peludez
ژولیدگی، پرمویی
ادامه...
ژولیدِگی، پُرمویی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pesadez
خشکی، سنگینی، وزن داشتن
ادامه...
خُشکی، سَنگینی، وَزن داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pelayan
خدمتکار، پشیمانم
ادامه...
خِدمَتکار، پَشیمانَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
teladan
نمونه ای، مثال
ادامه...
نِمونِه ای، مِثال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
opladen
بار دادن، برای آپلود، شارژ مجدّد
ادامه...
بار دادَن، بَرایِ آپلُود، شارژ مُجَدَّد
دیکشنری هلندی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
zelden
به ندرت
ادامه...
بِه نُدرَت
دیکشنری هلندی به فارسی
plagen
آزار دادن، طاعون
ادامه...
آزار دادَن، طاعون
دیکشنری هلندی به فارسی
planen
برنامه ریزی کردن، برنامه ریزی کنید، زمان بندی کردن، نقشه کشیدن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه ریزی کُنید، زَمان بَندی کَردَن، نَقشِه کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
plagen
آزار دادن، طاعون
ادامه...
آزار دادَن، طاعون
دیکشنری آلمانی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری آلمانی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری هلندی به فارسی