معنی panik - جستجوی لغت در جدول جو
panik
دچار هراس، وحشت
ادامه...
دُچار هَراس، وَحشَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
panikować
وحشت زده کردن، وحشت
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
panikarz
هشداردهنده، به عنوان یک هشدار
ادامه...
هُشداردَهَندِه، بِه عُنوانِ یِک هُشدار
دیکشنری لهستانی به فارسی
panikleyen
دچار هراس، وحشت زده
ادامه...
دُچار هَراس، وَحشَت زَدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
panik yaratmak
وحشت زده کردن، ایجاد وحشت
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، ایجاد وَحشَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
panikeren
وحشت زده کردن، وحشت
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت
دیکشنری هلندی به فارسی
membuat panik
وحشت زده کردن، وحشت ایجاد کنید
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan panik
دیوانه وار، در حالت ترس و وحشت، به طور اضطراری
ادامه...
دیوانِه وار، دَر حالَت تَرس و وَحشَت، بِه طُورِ اِضطِراری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pembuat panik
هشداردهنده، وحشت ساز
ادامه...
هُشداردَهَندِه، وَحشَت ساز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
spanikowany
دچار هراس، زنانگی
ادامه...
دُچار هَراس، زَنانِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی