معنی owocnie - جستجوی لغت در جدول جو
owocnie
ثمرآور، بهره وری
ادامه...
ثَمَرآوَر، بَهرِه وَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
obecnie
در حال حاضر، شکوفه دادن، به طور حاضر یا فعلی، یادگاری
ادامه...
دَر حالِ حاضِر، شُکوفِه دادَن، بِه طُورِ حاضِر یا فِعلی، یادِگاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
pomocnie
به طور مفید، تعطیلات
ادامه...
بِه طُورِ مُفید، تَعطیلات
دیکشنری لهستانی به فارسی
powolnie
به طور خسته کننده، ساینده، کند، صریح
ادامه...
بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، سایَندِه، کُند، صَریح
دیکشنری لهستانی به فارسی
owocny
بارور، پربار
ادامه...
باروَر، پُربار
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezowocnie
بی ثمر، بیهودگی
ادامه...
بی ثَمَر، بیهودِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی