معنی otto - جستجوی لغت در جدول جو
otto
هشت
ادامه...
هَشت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
corrotto
فاسد
ادامه...
فاسِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottocategoria
زیررده، زیرمجموعه
ادامه...
زیررَدِه، زیرمَجموعِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sotto produzione
تولید کم، زیر تولید
ادامه...
تَولِید کَم، زیر تَولِید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottovalutazione
کم نمایی، دست کم گرفتن
ادامه...
کَم نَمایی، دَستِ کَم گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottovalutare
کم ارزش دادن، دست کم گرفتن، کم ارزش دانستن، کم گفتن
ادامه...
کَم اَرزِش دادَن، دَستِ کَم گِرِفتَن، کَم اَرزِش دانِستَن، کَم گُفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sempliciotto
کم فکر، ساده لوح
ادامه...
کَم فِکر، سادِه لُوح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cuor rotto
دل شکسته، قلب شکسته
ادامه...
دِل شِکَستِه، قَلب شِکَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo sottomesso
به طور تسلیم شده، به شکلی مطیع
ادامه...
بِه طُورِ تَسلِیم شُدِه، بِه شِکلی مُطیع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottoimpiego
کم کاری
ادامه...
کَم کاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ininterrotto
بی وقفه، بدون وقفه، پیوسته
ادامه...
بی وَقفِه، بِدونِ وَقفِه، پِیوَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
interrotto
متوقّف، قطع شد
ادامه...
مُتِوَقِّف، قَطع شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sbottonare
دکمه زدن، باز کردن دکمه
ادامه...
دُکمِه زَدَن، باز کَردَن دُکمِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bigotto
تعصّب آمیز، متعصّب
ادامه...
تَعَصُّب آمیز، مُتِعَصِّب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cicciotto
چاق و چلّه، چاق
ادامه...
چاق و چِلِّه، چاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dottore
پزشک، دکتر
ادامه...
پِزِشک، دُکتُر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottofinanziato
کم بودجه، کمبود بودجه
ادامه...
کَم بُودجِه، کَمبود بُودجِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottolineare
تاکید کردن، زیر خط بکش، زیر خط کشیدن
ادامه...
تَاکید کَردَن، زیرِ خَط بِکُش، زیرِ خَط کِشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cotto
پخته، پخته شده
ادامه...
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottoutilizzazione
کم استفاده ای، عدم استفاده
ادامه...
کَم اِستِفادِه ای، عَدَمِ اِستِفادِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rotto
به طور شکسته، شکسته، خراب، گسسته
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَستِه، خَرَاب، گُسَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
otro
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
oito
هشت
ادامه...
هَشت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Cottony
پنبه ای
ادامه...
پَنبِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
piovere a dirotto
باریدن، باران شدید
ادامه...
باریدَن، باران شَدید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
premere il bottone
دکمه زدن، دکمه را فشار دهید
ادامه...
دُکمِه زَدَن، دُکمِه را فِشار دَهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottotitolato
زیرنویس دار، زیرنویس شده
ادامه...
زیرنِویس دار، زیرنِویس شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottomesso
مطیع
ادامه...
مُطیع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottosviluppato
کم توسعه، توسعه نیافته
ادامه...
کَم تَوسِعَه، تَوسِعَه نَیافتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottosezione
زیرمجموعه، زیر بخش
ادامه...
زیرمَجموعِه، زیر بَخش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottoporsi
تحت عمل قرار گرفتن، تحت
ادامه...
تَحتِ عَمَل قَرار گِرِفتَن، تَحتِ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottopagamento
کم پرداختی
ادامه...
کَم پَرداختی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottomissione
تسلیم پذیری، تسلیم
ادامه...
تَسلِیم پَذیری، تَسلِیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sottomettere
تسلیم کردن، ارسال کنید، مجبور کردن
ادامه...
تَسلِیم کَردَن، اِرسال کُنید، مَجبور کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo corrotto
به طور فاسد، به روشی فاسد
ادامه...
بِه طُورِ فاسِد، بِه رَوِشی فاسِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی