معنی organiczny - جستجوی لغت در جدول جو
organiczny
ارگانیک، ثابت قدم
ادامه...
اُرگانیک، ثابِت قَدَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ograniczony
محدود، محدود کردن
ادامه...
مَحدود، مَحدود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
oceaniczny
اقیانوسی، باشه
ادامه...
اُقیانوسی، باشِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
organicznie
به طور ارگانیک، شکست ناپذیر
ادامه...
بِه طُورِ اُرگانیک، شِکَست ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
graniczny
مرزی، سرزمینی
ادامه...
مَرزی، سَرزَمینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
nieorganiczny
غیرآلی، غیر جذّاب
ادامه...
غِیرِآلی، غِیرِ جَذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی