معنی opad - جستجوی لغت در جدول جو
opad
بارش، بمباران
ادامه...
بارِش، بُمباران
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
opak
کدر، مات
ادامه...
کِدِر، مات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
opak
کدر، مات
ادامه...
کِدِر، مات
دیکشنری آلمانی به فارسی
opadły
به طور افتاده، امیدوار کننده
ادامه...
بِه طُورِ اُفتادِه، اُمیدوار کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
opadać
افتادن، شل شدن
ادامه...
اُفتادَن، شَل شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
prostopadły
عمودی
ادامه...
عَمودی
دیکشنری لهستانی به فارسی
prostopadłość
عمودیت، عمودی بودن
ادامه...
عَمودِیَت، عَمودی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
prostopadle
به طور عمودی، عمیق
ادامه...
بِه طُورِ عَمودی، عَمیق
دیکشنری لهستانی به فارسی