معنی onkolog - جستجوی لغت در جدول جو
onkolog
سرطان شناس، سرطانی
ادامه...
سَرَطان شِناس، سَرَطانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
onkolog
سرطان شناس، انکولوژیست
ادامه...
سَرَطان شِناس، انکولوژیست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Onkologe
سرطان شناس، انکولوژیست
ادامه...
سَرَطان شِناس، انکولوژیست
دیکشنری آلمانی به فارسی
oncoloog
سرطان شناس، انکولوژیست
ادامه...
سَرَطان شِناس، انکولوژیست
دیکشنری هلندی به فارسی
oncologo
سرطان شناس، انکولوژیست
ادامه...
سَرَطان شِناس، انکولوژیست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ekolog
زیست شناس، بوم شناس
ادامه...
زیست شِناس، بوم شِناس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ekolog
زیست شناس، بیوشیمی، فعّال محیط زیست، فعّالیّت
ادامه...
زیست شِناس، بیُوشیمی، فَعّال مُحیط زیست، فَعّالیَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
ekolog
زیست شناس، بوم شناس
ادامه...
زیست شِناس، بوم شِناس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ahli onkologi
سرطان شناس، انکولوژیست
ادامه...
سَرَطان شِناس، انکولوژیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی