معنی obalić - جستجوی لغت در جدول جو
obalić
سرنگون کردن، سقوط کردن
ادامه...
سَرنِگون کَردَن، سُقوط کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
obalać
رد کردن
ادامه...
رَد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
opalać
برنزه کردن، برای آفتاب گرفتن
ادامه...
بُرُنزِه کَردَن، بَرایِ آفتاب گِرِفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
spalić
سوزاندن جسد، چشمک زدن، سوزاندن
ادامه...
سوزاندَن جَسَد، چِشمَک زَدَن، سوزاندَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
palić
سوزاندن، سوختن، دود کردن، مه آلود
ادامه...
سوزاندَن، سوختَن، دود کَردَن، مِه آلود
دیکشنری لهستانی به فارسی
bawić
سرگرم کردن، بازی کردن، خوش بگذرد
ادامه...
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن، خُوش بُگذَرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
mbali
دور از دسترس، دور، دورافتاده، مجزّا، دور از دیگران
ادامه...
دور اَز دَسترَس، دور، دوراُفتادِه، مُجَزّا، دور اَز دیگَران
دیکشنری سواحیلی به فارسی
oblio
فراموشی
ادامه...
فَراموشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی